ز شهد شعر تو جوشد عسل به جای غزلشکر به شعر تو ریزد سحر به پای غزلهمیشه از خط وخال ولب ودهان گفتیزناز یار توشد بارور فضای غزلشراب مست غزل های ناب جنت شدکه مست شد می و میخانه درهوای غزلحدیث جام ومی وخال وچشم وابرو رابه چشم آینه دیدی درابتدای غزلزچشمه های خروشان واژه ی شعرتشکفت غنچه وسرمست شدسرای غزلزمکتب چه کسی درس عشق را خواندی ؟که واژه های توشد باز مبتلای غزلتو شاخسار بلند قصیده و غزلیکه گل نموده زشعرت شکوفه های غزلاگر چه تلخی بی حد چشیدی از ایامزبان شعر تو شیرین بود برای غزلنگشت باتو عجین شادی زمانه ولیزغنچه ی تو شکوفاست ماجرای غزلنکو ز شعر و سخن نکته ای نمی داندزشعر ناب تو شد باورم بهای غزلسراینده : تقی نکویان + نوشته شده در جمعه یازدهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 17:32 توسط ققنوس | انجمن ادبی ابوالفقرای شهرگزبرخوار...
ما را در سایت انجمن ادبی ابوالفقرای شهرگزبرخوار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : shaerangazo بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 0:51